مهمونی های کریسمس رو که یادتون هست؟ که چقد به نظر من مهمونی هاشون کسل کننده و خستگی آور بود و با جنی در موردش حرف زده بودم و گفته بود که روتین مهمونی های اینجا همینه و منم در مورد مهمونی ها و مراسم هامون گفته بودم که معمولا خیلی با اینجا متفاوته. 

چند وقت پیش هم با شوآن در مورد مراسم های مختلف شادی تو چین حرف زدیم و دیدم اونا که دیگه خیلی خشک و رسمی تر برگزار میکنند.

همه اینا انگیزه ای شد واسه برگزای یه مهمونی به سبک ایرانی و خب چی بهتر از مهمونی تولدم که بشه توش خیلی چیزا رو نشون داد.

2 هفته پیش به جنی گفتم که چند روز دیگه تولدم هست و اگر بشه میخوام دوستام رو دعوت کنم و چون قرار بزن و برقص داشته باشیم کارمون با کافه و . نمیشه. اونم کلی استقبال و ذوق و حمایت کرد.

من یواش یواش خودمو برای مهمونی آماده کردم و پس از تدابیر بسیار سعی کردم که غذا و سایر پذیرایی ها مدل خونه مون تو ایران باشه باشه. واسه شام باقالی پلو و زرشک پلو با مرغ درست کردم با سالاد شیرازی و ترشی. 

از اولش هم آهنگ ایرانی گذاشتیم و آموزش رقص دادیم و جیغ و دست و کِل و هوهو کردیم و دوستای غیر ایرانی هم تو تک تک شون باهامون همکاری کردن. حتی رقص چاقو هم اجرا شد و جنی و یه دوست چینی م هم با چاقو رقصیدن. تولدت مبارک رو به فارسی و انگلیسی و چینی خوندیم و خلاصه یه تولد ایرانی رو کاملا به نمایش گذاشتیم.

یکی از کادوهای تولدم دیوان حافظ بسیار نفیسی بود که باهاش فال گرفتیم و کلی خندیدیم.

چقدر که جنی با دوستام خوب برخورد کرد و چقد همشون بهم حسودی کردن :)) و چقد تحت تاثیر موفقیت و پیشرفت ن ایرانی قرار گرفت و براش تحسین برانگیز بودیم.

خوشحالم:

چون سال جدید زندگیم در کشوری که فرسنگ ها از خونه م دور هست به زیبایی آغاز شد. 

چون توی شرایطی که کشورم بخاطر مشکلات ی ها صدر خبرهاست و هیچ جا ازش به نیکی یاد نمیشه تونستیم نشون بدیم که دولت ایران و مردم ایران از هم متفاوت هستند و اگر دولت مون پر از خشم و لجاجت و کینه توزی هست ولی مردم کشورمون  هنوز قلبشون پر از مهربونی و گرماست و سنت هایی داریم که بدون اینکه به کسی آسیبی بزنه باعث شادی میشه.

چون جنی تایید کرد که من حق داشتم مهمونی های اینجا واسم عجیب و کسل کننده و باشه و دخترش فرهنگ شادی کردن و غذاهای ایرانی رو به فرهنگ استرالیایی با ریشه انگلیسی ترجیح میده.

چون دوستان چینی م معتقدند ما و فرهنگ شادی و غذاهامون شبیه افسانه هاست. 

چون بخشی از رسالت فرهنگی که به دوشم بود انجام شد. 

چون وقتی میگم حافظ دوستای نزدیک ایرانی و غیر ایرانی میدونند از کی حرف میزنم.




آرزوی تولدم صلح و شادی برای همه مخلوقات جهان و به ویژه مردم خاورمیانه و علی الخصوص کشور عزیزم و خانواده و دوستان و عزیزانم بود. 

پ.ن: امسال اولین سالی بود که موقع تولدم بجای کولر شومینه روشن بود!!! کی فکرش رو می کرد یه روز آهنگ زاده ی فصل زمستون رو بشه برام خوند:))  میشه نتیجه گیری کرد که هیچ غیرممکنی وجود نداره ! :) فقط کافیه زاویه نگاهت رو به رویدادها تغییر داد.


16 تیرماه 98- سیدنی 

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها