* یه روزی اومدم اینجا و گفتم من فکر میکنم هنوز شروع نشده :) الان اومدم بگم دیگه حس نمیکنم شروع نشده و شروع شده :))   (خیلی جمله واضحی بود، یه صلوات عنایت بفرمایید:) )


* یه مدته ننوشتم، نوشتنم نمیاد ولی خب چند روز  پراسترس پشت سرگذاشتم، و امروز یه کم اوضاع بهتر شد. 


* دیگه همون حس شنبه صبح رو به دوشنبه ها دارم ، تا همین چند وقت پیش هنوز واسه من دوشنبه وسط هفته بود ولی الان کم کم داره میشه اول هفته :)


* دیگه چشمام رو که می بندم نمی تونم براحتی تجسم کنم فرمون ماشین تو ایران کدوم طرف بوده :)


* مامانم چند روز پیش میگه دیگه ساعت 9:30 شب بود که ما رفتیم خونه فلانی اینا !! من میگم وای چه زشت نصف شب رفتین خونه شون چیکار :)) 


* نارنگی رو که پوست میکنم و می گذارم تو دهنم حس میکنم یکی میگه: "بازآمد بوی ماه مدرسه" همچین حس پاییزی داره. با وجودی که هوا کم کم داره خنک میشه ولی حس پاییز رو ندارم. پاییز فصلیه که بعد از تابستون میاد ولی اینجا من تابستونی حس نکردم که ! فکر کنم در مورد فصل ها، حالا حالاها قاطی باشم. 




مشخصات

آخرین جستجو ها